سعی دارم از هر فرصتی استفاده کنم برای طرح پیام تربیتی البته به این هم فکر میکنم که کلیشهای نشود
امروز سر نهار به فراخور فصل بهار سالاد گوجه و خیار و پیاز درست کرده بودم برای هر کدام در کاسهای جدا کنار کوکوسیبزمینی یعنی همان غذای سهشنبهها
ناگهان سیدهمریم پیازی را با قاشقش جلو آورد نشانم داد و گفت: «این پیاز قرمز شده»
فرصت را غنیمت شمردم در دلم گفتم الآن وقتش است یک پیام اخلاقی لازم آمده و گفتم: «میبینی دخترم رفاقت چطور رنگ هر چیزی را تغییر میدهد این پیاز با گوجهفرنگی دوست شده داخل سالاد رنگ او را گرفته آدمها هم همینطورند باید مراقب دوستانشان باشند!»
چیزی نگفت به خوردن ادامه داد هیچکدام چیزی نگفتند بعد از چند دقیقه این دوباره مریم بود که قاشقش را جلو آورد اینبار یک پیاز کاملاً سفید را نشانم داد: «این پیاز هیچ دوستی نداشته!»
سؤالی نپرسید تا پاسخ بخواهد جملهاش خبریه بود من هم هیچ نگفتم اصلاً چه میتوانستم بگویم؟! حدس زدم مثالم شاید ایراد فنّی داشته! :) برچسبهای مرتبط با این نوشته: فرزند 535 - سیده مریم 281 -
|